ایران رمان
دانلود رمان رایگان pdf
دانلود رمان فصل یاس های سفید مهدیه سعدی

خلاصه کتاب: نگاهش را از آسمان نیمه ابریِ روز گرفت و از پشت هاله‌ی دود خاکستری رنگ سیگار، داد به حرف “p” انگلیسی که روی شیشه‌ی بخار گرفته‌ی ماشین نوشته بود و کمی بعد محو می‌شد! قبل از آن هم این کار را زیاد انجام داده بود. نه فقط روی شیشه‌ی شبنم زده‌ی ماشین و آینه و پنجره، بلکه پشت درِ همیشه بسته‌ اتاقش،صفحه‌ی اول و آخر خاطراتش، روی درخت انار انتهای حیاطِ خانه باغ قدیمی و روی ساعد دستش. پسرِ عمه آفاق می‌گفت نبض احساس است. به قلب می‌رسد. نمی‌دانست درست می‌گفت یا نه، اما می‌خواست دختر سرهنگ را آنگونه در قلبش نگه دارد…

دانلود رمان سراب من  فرن فرن احمدلی

خلاصه کتاب: عماد بوکسور معروف، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست. با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ…..بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله… انقد عصبی و خشن که همه مدیر برنامه هاش سر یه هفته فرار می کنن و خودشونو گموگور می کنن تا وقتی که پای سراب به عمارتش باز میشه. مدیربرنامه جوون و آرومی که طلاق گرفته و یه دوقلو داره دختری که زندگیش بخاطر عقاید قدیمی یسریا جهنم شده. تنها چیزی که می خواد خوشبختی و آرامش بچه هاشِ…

دانلود رمان هومورو شقایق‌خدایی

خلاصه کتاب: روایت دختری ساده و از جنس مهربانی ک با تمام محدودیت‌ها و ترس‌ هایش می خواهد از قفس و حصاری که خانواده و تفکرات سنتی برایش ساختند بیرون بی‌آید. پنهانی تلاش برای زندگی کردن و مستقل شدن می کند اما سرنوشت جوری رقم می خورد که وارد زندگی مردی درست نقطه مقابل خودش می شود. عشق را تجربه می کند و به او تکیه می کند و اما همان لحظه پرده از حقیقتی تلخ برداشته می شود و طی اتفاقاتی کاملا غیرمنتظره کم‌کم درگیر مشکلات بزرگی می شود…

دانلود رمان فریاد زیر آب Shania_swan

خلاصه کتاب: تو از من “صداقت، خواستی و من “حماقت، کردم، چشم به “حمایت، تو داشتم و تو مرا “شماتت، کردی... و این شد که هر دو به “فلاکت، افتادیم! اشتباه من، خشم تو شد، و خشم تو درد من... درد من زجر تو شد و زجر تو فریاد من! داستان دختری که برای تکیه گاه بودن ضعیف بود و شکست! و مردی که به این شکستگی دامن زد. شکستن بی صدایی که فریاد هر دو رو به آسمان برد…

دانلود رمان تهران ۳۶۳ (گان اول) مهسا حسینی (مهرسا)

خلاصه کتاب: یارا نوه‌ی نورچشمیِ خانواده‌ی الماسی که عشقِ بزرگِ زندگی‌ اش تبدیل به شکست می‌شود، تصمیم به فرار از کشور می‌گیرد. آخرین شب حضورش در ایران دست به کار احمقانه‌ای می‌زند که کنارِ خودش همیشه سایه‌ی یک مرد را احساس می‌کند. کسی که فرار کردن از او ممکن نیست و با گذشت سه سال و برگشت به وطن بارِ دیگر به نقطه‌ای می‌رسد که سه سال قبل آن را به حالِ خود رها کرده است، مردی که مثلِ دیوار مقابلش سد می‌شود و جز مصالحه تمامِ راه‌ها را به رویش می‌بندد…

دانلود رمان دختر تتلیتی سلما علیزاده

خلاصه کتاب: داستان ما راجب یه دختر تنهاست! پدربزرگ ابن دختر در سن ۶ سالگی از خونه میبرش بیرون و اونو توی یه بیابون ول میکنه تا اینکه یه خانواده اونو پیدا میکنن و میبرن پیش خودشون و بزرگش می کنن…!

دانلود رمان قاصدک زمستان را خبر کرد سپیده فرهادی

خلاصه کتاب: باران دختری سرخوش که بخاطر باج گیری و تصرف کلکسیون سکه پسرخاله اش برای مصاحبه از کار آفرین برترسال، مردی یخی و خودخواه به اسم شهاب الدین می ره و این تازه آغاز ماجراست. ازدواجشان با عشق و در نهایت با خیانت باران و نفرت شهاب به پایان می رسه، اما شش سال بعد، بیتا خواهرِ باران و شاهین برادرِ شهاب تصمیم به ازدواج می گیرن و این شروع مصیبت زندگی باران و شهاب است!

دانلود رمان سایه فرشته آناهید قناعت

خلاصه کتاب: سایه بودن خالی ست... سایه بودن درد است... اصلا ای کاش خدا تمام سایه های شهرم را جمع می‌کرد، تا دیگر سایه ای نباشد بر سرشان بی ادعا پهن شود، تا مردم اینقدر سایه ها را هیچ و پوچ نخوانند، در این شهر هیچ کس ارزش سایه ها را نمی‌داند، فقط باید سایه ها از سرشان کم شود، آنوقت است که دوام نمی‌آورند، آنوقت است که فغان سر می دهند، ذوب می شوند... آری سایه ها بی منت سایه اند... آناهید قاف

دانلود رمان همقسم شهلا خودی زاده

خلاصه کتاب: توی بمباران های تهران امیرعباس میشه حامی نیلوفری که تمام کس و کار خودش رو از دست داده دختری که همسایه شونه و امیر عباس سال هاست عاشقشه… سال ها بعد عطا عاشق پیونده اما با ورود دخترعموی بیمارش و اصرار عموش به ازدواج با اون همه چی رنگ عوض می کنه و عطا …

دانلود رمان هوس شیطان آریانا

دانلود رمان هوس شیطان آریانا pdf رایگان بدون سانسوردانلود رمان هوس شیطان از آریانا با فرمت های pdf، اندروید، آیفون،نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیمموضوع رمان :خلاصه رمان هوس شیطان کامران با دستمالی گوشه دهنشو تمیز کرد و گفت: -برنامه یه سفر سه نفره چیدم! میریم چند روزی شمال که کمی سرحال بشید! برق چشمام خیلی زود با حرف شایان خاموش شد: -من نمیام! خودتون برید! قبل از اینکه کامران حرفی بزنه تند گفتم: -خب من نمیام. شما پدر ...

موضوعات
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ایران رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.