ایران رمان
دانلود رمان رایگان pdf
دانلود رمان ساقی من باش دوشیزه

خلاصه کتاب: کلید انداختم و در و باز کردم.. زیر چشمی نگاهی به سالن خالی انداختم.. انتظار داشتم مثل همیشه ببینمش که با شنیدن صدای کلید… جلوی در وایستاده و در حالی که سرش پایینه خوش آمد بگه… ولی نبود… با خودم گفتم حتما خوابش برده… دلم و خوش کردم که با دوتا سیلی جانانه از اونایی که رد چهاتا انگشت بلافاصله روش حک میشه از خواب بیدارش کنم… برای همین بلند صداش نکردم و آروم رفتم سمت اتاق خواب…

موضوعات
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آخرین نظرات
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ایران رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.