خلاصه کتاب:
راجع به دختری به اسم مریان هست که توی شرایطی که هر دختری احتیاج به یک حامی و همدم داره درست همون موقع هست که مادرش و بر اثر بیماری سرطان از دست میده شرایط خانوادگی که هر روز بهش فشار میاره و اون رو… مسیح، برادر دوست مریان، که عاشق شغل و رشته اش بوده اما به دلایلی باید با شغلی که سال ها براش زحمت کشیده خداحافظی کنه و… و شخصیت میانی داستان یعنی (رها) به دلایلی زندگی خودش رو برای مریان تعریف میکنه…
خلاصه کتاب:
عشق و انتقام داستان زندگی زهرا از سال های دور تا زمانی نزدیک به حاله. داستانی از شرایط سخت زهرا در محیطی کاملا بسته و سوال های بزرگ بی جوابی در فکر زهرا که با تلاش زهرا برای فهمیدن جواب سوال هاش زندگی خیلی ها در اطراف اون محول میشه. داستان نشون میده که واقعیت میتونه خیلی دورتر از اون چیزی باشه که در نگاه اول بنظر میرسه و ماه همیشه پشت ابر باقی نخواهد ماند...
خلاصه کتاب:
داستان در سال ۱۹۲۲ جریان دارد. گتسبی بزرگ مرد جوان بسیار پولداری است که دائما مهمانی های بزرگ می دهد و همه می توانند در مهمانی های او شرکت کنند. در مورد گذشته او و طریق به دست آوردن ثروتش شایعات زیادی وجود دارد. با این وجود، نیک همسایه او متوجه می شود که گتسبی از خانواده بسیار فقیری بوده که عاشق دی زی دختری پولدار می شود. گتسبی برای خدمت نظام و تامین پول از دی زی دور می شود اما بعد خبر ازدواج او را دریافت می کند. با این حال گتسبی عاشق می ماند و همیشه و همیشه به دنبال عشق خود می گردد….
خلاصه کتاب:
حاجی قصه ی ما، مردی از زمونه ی مردونگی های از یاد رفته اس که در پیچ و تاب زندگی پر مشغله اش، وقتی به خودش میاد میبینه گرفتار لبخند شیرین خانوم دکتر قصه شده و راه برگشتی از این شیرینی لبخند نداره… حالا سوال اینجاست! قراره این حاجیِ قصه بیخیال خانوم دکتر بشه؟ یا اینکه براش دلبری میکنه تا بتونه اونو بدست بیاره!؟ خانوم دکتر چی؟با همون لبخند جواب بله رو میده یا اخم جای لبخندو میگیره و دل حاجی رو میشکنه؟
خلاصه کتاب:
مرد من قصه ی ازدواج دو فرهنگ با عقاید مختلفه داستان از زبان سوم شخص روایت میشه تا تمام جزئیات و حالات توصیف بشه اینکه این دو نفر با این همه تناقض می توانند با هم ادامه بدن یا اینکه هر کدام سر از زندگیه قبلیشون در میارن رو باید خودتون بخونین…
خلاصه کتاب:
با ناراحتی نگاهی به ساعت انداختم. مدت زیادی بود که از منزل خارج شده بودم با دلهره و اضطراب راه خانه را در پیش گرفتم. معطلی بیش از اندازه رویا در کتابخانه باعث شد که دیرتر از وقت معمول به خانه برسم دلشوره روبرو شدن با قیافه عصبانی و پرسشگرانه پدر هر لحظه اعصابم را بیشتر تحریک می کرد…
خلاصه کتاب:
رمان حاضر قصۀ دختری است به اسم بهانه که پس از سال ها دوری از خانواده پدری اش، برمیگردد تا انتقام بیست و دو سال سکوت و سختی مادرش، خانم جان را بگیرد که موفق هم می شود. دختر طی سه سالی که در تهران ساکن بود و دانشگاه درس می خواند مادرش را از دست می دهد و خودش را مقصر مرگ او می داند و برای حل مشکلات و پیشامدهای زندگی اش به تنهایی، تلاش و دست و پنجه نرم می کند تا روزگار روی خوشش را به او نشان دهد.
خلاصه کتاب:
قصهی ماهورا و یک دختر موفق در کارش هست. حیطهی کاری خودش را دارد و اخر هفته هایش را کنار رعنا و میعاد میگذراند. تا اینکه میعاد برای یک قرار کاری و برای دو روز می رود. اما بعد از دو روز و حتی یک هفته برنمیگردد. همین بیخبری از میعاد باعث میشود ماهورا از کارهای میعاد سر در بیاورد و پای رفت و آمد کسی که همیشه از او دور بود، به حریم زندگی ماهورا باز شود...
خلاصه کتاب:
این رمان در طول جنگ جهانی دوم نوشته و در سال ۱۹۴۵ میلادی در انگلستان منتشر شد، ولی در اواخر دههٔ ۱۹۵۰ میلادی به شهرت رسید. مزرعهٔ حیوانات دربارهٔ گروهی از جانوران اهلی است که در اقدامی آرمانگرایانه و انقلابی، صاحب مزرعه (آقای جونز) را از مزرعهاش فراری میدهند تا خود ادارهٔ مزرعه را بهدست گرفته و «برابری» و «رفاه» را در جامعهٔ خود برقرار سازند.
خلاصه کتاب:
هیزم شکن برای جمع آوری هیزم به جنگل رفته بود که زیر خرواری از برف بدن نیمه جون دختر بچه ای ۷ ساله رو پیدا کرد و با خودش به خونه برد.دختر بچه ای که به طرز عجیبی زنده موند اما چیزی از گذشته و یا اسمش رو به یاد نداشت.دختری با چشم ها و خونی به رنگ نقره ای… سوفیا بزرگ شد اما هیچکس در دهکده پذیرای دختر عجیبی مثل اون نبود… با مرگ هیزم شکن هنگامی که هلنا همسرش سوفیا رو از خونه بیرون می کنه سوفیا تصمیم میگیره با تنها چیزی که از زندگی گذشته اش براش باقی مونده…