رمان

دانلود رمان تاریکی مهتاب pdf از مریم نیک فطرت با لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان تاریکی مهتاب pdf از مریم نیک فطرت با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان مریم نیک فطرت مـیباشـد

موضوع رمان: عاشقانه

خلاصه رمان تاریکی مهتاب

نگـاهم یک دور اطرافم مـیچرخانم و با دست بازوهایم را بغل مـیکنم اتاق سردی است

شایـد سردترین اتاق این عمارت خراب شـده اتاق خـودم نیست ولی بد هم نیست

چه فرقـی دارد هردواتاق شکنجه گـاهم محسوب مـیشود و امشب اینجا مـیتـوانست قتل گـاه باشـد

تنم از سرما مـیلرزد وافکـارم زیادی جولان مـیـدهد احساس مـیکنم اتفاق بدی در راه است

شایـد بدتر از اتفاق های قبل با این که عادت کرده ام بهشان ولی آن هاهم همچنان دردناک اند،

مثل همان اتفاق تلخ چهارسال پیش که مرا به اینجا کشاند .

شایـد بعضی اتفاق های بد بایـد بیوفتند تا تـو بگردی و بگردی کوچکترین نیلوفرخـوبی

را از مـیان آن همه لجن از باتلاق بیرون بکشی » چشم مـیبندم و سرم را به دیوار تکیه مـیـدهم

زندگی ام کجاست؟ الان خـواب است؟ بی تابی نمـیکند برایم؟اصلا گذاشتند که بفهمد؟

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان به چشمات قسم

قسمت اول رمان تاریکی مهتاب

فلش بک :

آیکون سبز گوشی ام را لمس کردم و شیفتـه وار زمزمه کردم

کجایی مهراد؟

خـوشگلم من جلوی عمارتم فقط نمـیـدونم چطوری بایـد

این محافظای جلوی درو آچمز کنم

خندیـدم ناز مخصوص به او را قاطی صدایم کردم: اگـه تـویی

که مـیتـونی همه محافظای ویالرو آچمز کنی چهارتا محافظ

زپرتی که برات زحمتی نیس مـگـه نه؟

حس شیرین لحن عاشقش پررنگ تر مـیشود :

دِ لامروت مـگـه نگفتم اینجوری اون ناز مهراد کش و قاطی

صدات نکن؟ الانم دستم بت نمـیرسه چه خاکی تـو سرم

کنم؟

دلخـور تقریبا سرش فریاد زدم : باز تـو اینجوری حرف

زدی؟خیلی بیشعوری..

هول کرد وتند تند گفت :مهراد فدات شـه غلط کردم

عزیزدلم…شما جای همـیشگی منتظر باش زود خـودمو

مـیرسونم .

لبخندی زدم و پرناز زمزمه…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا