برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان هلاک و هستی pdf از نسرین قدیری با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان نسرین قدیری مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه/
خلاصه رمان هلاک و هستی
فرهاد یک روز که بیرون از خانه بود دختری اسب سوار را مـی بیند و به او دل مـی بندد
سن دخترک خیلی کمتر از او بوده و خانواده ها برای ازدواج آنها راضی نمـیشـدند
فرهاد کم کم دل از منظر دختر کوچک خانواده مـی برد و وقتی او …
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان تنها یک بار پرواز کن نسرین قدیری
قسمت اول رمان هلاک و هستی
صدای آژیر آمبوالنس گوشـهایش را مـی آزرد با هر تکـانی که مـی خـورد، احساس درد و سوزش تا مغز استخـوانش
اثر مـی کرد و تا سر حد مرگ رنجش مـی داد دیگر چیزی نفهمـیـد راحت شـد شایـد مرده بود، چه بهتر! اما رنجهای
زندگی و دردهای تـوانفرسای تقدیرش هنوز به پایان نرسیـده بود
دوباره صدای هیاهو به گوشش رسیـد هیاهویی که با صداهای ناشناختـه همراه بود احساس خفگی مـی کرد نمـی
تـوانست خـوب نفس بکشـد مـی خـواست دستـهایش را بلند کند و صورتش را از آن همه داغی و پوشش رها سازد، اما
احساس کرد قادر به هیچ حرکتی نیست
صدایش مـی زدند نامش را تکرار مـی کردند و مـی گفتند: گیتی! گیتی خانوم! حالت خـوبه؟ اگـه صدای منو مـی شنوی،
سرت رو تکون بده! و این کـالم با صداهای گوناگون تکرار مـی شـد مـی شنیـد، اما قادر به هیچ گونه واکنشی نبود
نجواها و سخنها همچنان آزارش مـی دادند: به هوش اومده! بهتره به بخش منتقلش کنیم!
ببینم، نفهمـیـدی موضوع چی بوده؟ خـودسوزی کرده؟
نمـی دونم! دکتر چیزی بروز نداد، اما وسعت سوختگی و عمقش وحشتناکه!
زنده مـی مونه؟ امـیـدی به زنده موندنش هست؟
چی بگم واهلل! خدا نجاتش بده، طفلی هنوز جوونه!
هنگـامـی که او را به بخش …
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید