برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان ثانیه های آخر pdf از محدثه خرمـی با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان محدثه خرمـی مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه

خلاصه رمان ثانیه های آخر

رمان ثانیه های آخر در مورد دختریه که از اعتماد زیاد ضربه مـیخـوره تـو دردسر مـیوفتـه !

ولی تـوی این دردسر دختر ما عاشق مـیشـه …ولی نمـیـدونه سرنوشت براش چه خـوابی دیـده !

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان با این حست عذابم مـیـدی

قسمت اول رمان ثانیه های آخر

روی تخت دراز کشیـده بودم !صفحه ی دیگـه ای از رمان شب تقدیر رو ورق زدم که صدای

گوشی بلند شـد اسم

نگـارروی صفحه گوشی خـودنمایی مـیکرد پیش خـودم گفتم))آفتاب ازکدوم طرف در

آومده((جواب دادم :

به سالم نگـارجون چطورمطوری چه عجب یادی ازماکردی ! خبرمرگت دوماه کدوم گوری بودی که هیچ خبری

ازت …

حرفم روبریـد و گفت :

بابایه نفس

بگیر مـیون حرف زدنت من جای تـونفس کم آوردم …حاال اینها یعنی احوال پرسی ! خـودت

چی بازم به معرفت خـودم الاقل گـاهی

اوقات یه زنگی مـیزنم یه پیامـی مـیفرستم تـوکه هیچ اصال انگـار نیستی تـودنیا فاتحه …

گمشوخـودت بمـیری حلوا برات درست کنم

اوووووومممم باقلوا اتفاقا چند وقتی که شیرینی بدنم اومده پایین حلوا بدنم کم شـده بمـیر

که من حلوات بخـورم .

خندیـد وگفت :

نه

گلم تاشماهستی من جسارت نمـیکنم بمـیرم.

مـیـدونستم همه حرفاش شوخیه ! دیگـه همه عادت کرده بودن به این دیونه بازیامون

خندیـدم وگفتم :

حاال زنگ زدی که ببینی کی زودتر مـیخـواد بمـیره

نه بابا ببین بسکی حرف مـیزنی یادم رفت که برای چی زنگ زد.بنال ببینم

جیغی اون طرف خط کشیـد و گفت:

بیشعور

خـونسرد جواب دادم :

عزیزم بیشعوری از خـودتـونه همه مـیـدونن من چقدر

باشعورم .

حرصش گرفتـه بود !مـیـدونم االن اگـه دم دستش بودم دوست داشت خفم کنه :

تـوکه راست مـیگی !حاال کجا بودی این مدت

خبرت ؟

عزیزم همه که مثل تـو بیکـار نیستن !این مدتم کـالس مـیرفتم . تازه تموم شـده یه…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان