برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان تب pdf از پگـاه رستمـی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان پگـاه رستمـی مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان تب
کیف چرم مشکی ام را از دست راست به دست چپ متقل مـیکنم و دستگیره در را پایین مـیکشم.
منشی به محض دیـدنم برمـی خیزد و سلام مـی کند. جوابش را مـی دهم و به سمت اتاقم مـی روم.
صدایش را مـی شنوم.
– اولین نوبت امروز ده دقـیقه است……
بدون اینکه بچرخم و نگـاهش کنم مـی پرسم:
-به چند نفر وقت دادی؟
-هفت نفر.
به ساعتم نگـاهی مـی اندازم و با درماندگی فکر مـی کنم”هفت نفر که هر کدام چهل و پنج دقـیقه وقتم
را مـی گیرند و کلا مـی شود شش ساعت و الان هم که چهار ساعت است و یعنی.. تا ۱۰ شب درگیرم…
رماندگی ام را بروز نمـی دهم.
اکی لطفا یه قهوه بیار واسم! بدون شیر و شکر!
چشمش را مـی شنوم و وارد اتاق مـی شوم.
کتم را در مـی آورم و به جا رختی مـی زنم.
دستی به پیراهنم مـی کشم..
دانلود رمان پگـاه رستمـی فر
متن اول رمان تب
زندگی سه فرد را بیان مـی کند البرز،پارسا و صدف .
دختر و پسری که در پرورشگـاه زندگی کرده و
بعدها مسیر زندگی شان به یکدیگر گره ی کور مـی خـورد و
پسر دیگری که به دلیل مشکلاتش با
آن ها همراه مـی شود// زندگی ای پر از فراز و نشیب و در این مـیان عشقـی شیرین!
با ضره ای که به در خـورد از آینه فاصبه مـیگیرم و بوی قهوه را نفس مـیکشم
امری با من نداریـد پشت مـیزم مـینشینم
نه ممنونم فنجان را به لبم نزدیک مـیکنم
اما هنوز جرعه اول را ننوشیـده ام که صدای احوال پرسی مریض با منشی را مـیشنوم
هنوز چند دقـیقه ای به اغاز وقت مشاوره مانده
به نوشیـدنم کمـی سرعت مـیـدهم
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید