برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان امشب با عشق تـو مـیمـیرم pdf از محمود پولایی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان محمود پولایی مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان امشب با عشق تـو مـیمـیرم
مرد جوان که ۲۸ سال سن بیشتر نداشت مچ دست چپ خـودش را بالا اورد و
به ساعتش نگـاهی کرد و آهستـه زیر لب گفت: ۵/۹ صبح!چند لحظه دیگر
به ابتدا مـیـدان شوش مـی رسیـد، هوا بسیار گرم و نفس گیر بود در این موقع روز
که اوایل مرداد ماه بود مردم بی تـوجه به گرمای طاقت فرسای هوا به کـار و روند
روزمره زندگی مشغول اند سمت چپ خیابان منتـهی به مـیـدان، مرد مسنی
که روی چرخ دستی مقداری خربزه ورامـین ریختـه بود و در حالی که عرق مـی ریختـو
آن را هل مـی داد و گـاه گـاهی فریاد مـی زد…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان چله نشین
قسمت اول رمان امشب با عشق تـو مـیمـیرم
خربزه های ورامـین، خربزه بخـور حظ کن، پول نداری قرض کن!!
مرد جوان همچنان که این صدا و چندین صدای نامفهوم دیگر را
مـی شنیـد به طرف صف اتـومبیل های شخصی جلو
رفت، یکی فریاد مـی زد:
ورامـین، ورامـین!
در آن جا فقط یک زن و مرد ایستاده بودند و آن طوری که نشان
مـی داد آن ها قصد رفتن داشتند کم کم زن ۵۵
ساله ای که چادر سیاهی بر سر داشت به اتـومبیل نزدیک شـد و
خطاب به مرد ۰۴ ساله ای که ظاهرا دالل بود، گفت:
ورامـین آقا؟!
مرد در حالی که با دست چپش در اتـومبیل پیکـان
مدل باالی سفیـد رنگ را باز مـی کرد گفت:
بله خانم، بفرمایین سوار شین!
زن که چهره تیره ای داشت بدون تـوجه به گرمای هوا سوار
اتـومبیل شـد. مرد جوان همچنان کنار دیوار ایستاده بود و
منتظر بود تا ظرفیت اتـومبیل تکمـیل شود. مدتی گذشت تا
این که مرد ۵۵…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید